شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

نوشته های بلاگ

سوئی چیرو هوندا

سوئی چیرو هوندا

تصور این که یک پسر آهنگر فقیر که با صداهای کوبنده پتک بر سندان بزرگ شده بود صاحب شرکت هوندا موتور شود و بتواند به یکی از ثروتمندان شرکت خودروسازی ژاپن تبدیل گردد کمی سخت به نظر می‌رسد، خصوصا این که او هیچ تحصیلات عالیه‌ای هم نداشت.

سوئی چیرو هوندا، پسر آهنگر فقیری در روستای کوچک کومیو بود این روستا در۲۷۰ کیلومتری جنوب غربی توکیو قرار داشت. پدرش در کنار کار آهنگری دوچرخه هم تعمیر می‌کرد. او پیش از ورود به مدرسه در تعمیر دوچرخه به پدرش کمک می‌کرد.

هنگامی که هوندا به یک آگهی کوچک استخدام شاگرد در یکی از مجلات تجاری برخورد بلافاصله دست از تحصیل کشید و چسبید به کار و به آن پاسخ داد. مدتی به عنوان شاگرد گاراژ پذیرفته شد، اما در نهایت مجبور به پرستاری از کودک صاحب گاراژ شد. او برای این کار ماهی یک دلار و ۲۵ سنت حقوق می‌گرفت. هوندا که ناراحت و خسته شده بود به خانه بازگشت اما فقط ۶ ماه در آنجا ماند و دوباره به توکیو برگشت. این مرتبه به عنوان مکانیک خودرو ۶ سال در توکیو ماند و در ۲۲ سالگی به زادگاهش بازگشت تا خودش به تعمیر خودرو بپردازد. علاقه هوندا به خودرو، او را به سوی خودروهای مسابقه سوق داد و در سال ۱۹۳۶ توانست میانگین رکورد سرعت جدیدی خلق کند. متاسفانه او دچار یک سانحه شدید شد و تعدادی از استخوان‌هایش از جمله مچ هر دو دستش شکسته شد. همسرش که نگران سلامت هوندا بود از او خواست که به مسابقه با اتومبیل پایان دهد. هوندا بدون رفتن به سراغ مسابقه تصمیم گرفت تمام انرژی خود را صرف کارش نماید و در سال ۱۹۳۷ به سراغ تولید رینگ پیستون رفت و شرکت صنایع سنگین توکای سیکی را تاسیس کرد او هنوز هم از نداشتن تحصیلات رسمی رنج می‌برد و به همین دلیل در دانشکده فناوری هاماتسو ثبت‌نام کرد.

ترک تحصیل

هوندا دانشجویی ضعیف بود. نیاز او به کار، انجام دادن تکالیفش را دشوار ساخته بود. او تمایل نداشت به مباحث مهندسی گوش کند که ربطی به رینگ پیستون نداشتند. لذا یادداشت برنمی‌داشت و در امتحانات کتبی شرکت نمی‌کرد. وقتی مسوولان دانشکده به او هشدار دادند که اگر در امتحانات شرکت نکند به او دیپلم نخواهند داد، هوندا پاسخ داد: علاقه‌ای به این گونه مدارک ندارم آنها به درد من نمی‌خورند. نمره‌های من به خوبی نمره‌های دیگران نیست و من در امتحانات نهایی شرکت نخواهم کرد.

او می‌گوید: مدیر دانشکده مرا صدا کرد و گفت که باید آنجا را ترک کنم. من به او گفتم که دیپلم نمی‌خواهم، برای من ارزش این مدرک کمتر از بلیط سینماست. حداقل بلیط، ورود شما به سینما را تضمین می‌کند. اما دیپلم تضمین‌کننده هیچ چیزی نیست. او تحصیلش را رها کرد و به شبکه جوانان ژاپن پیوست تا شانس خود را در آنجا بیازماید.

البته هوندا برای تحصیلات دیگران احترام قائل بود. فقط میانه خوبی با معلومات کلاسیک و بدون تجربه نداشت. او سال‌ها نسبت به گاکو باتسو یا سیستم تشکیل شبکه‌ای در ژاپن موسوم به “پسران خوب قدیمی” احساس تحقیر شده‌ای داشت. این سیستم بیشتر از آنکه روی توانایی اشخاص و لیاقتشان در کار تکیه کند، روی مدرسه‌ای که از آن فارغ‌التحصیل می‌شدند، تکیه می‌کرد.

هنگامی که هوندا طرز ساختن رینگ پیستون را به درستی فرا گرفت، شرکت او رشد کرد و ظرف دو سال، برنده یک قرارداد با شرکت تویوتا، بزرگترین سازنده اتومبیل در ژاپن شد. در ایام جنگ جهانی دوم، بمب‌های آتشزا به کارخانه پیستون سازی او آسیب سختی وارد ساختند و زمانی که جنگ به پایان رسید، زلزله آنچه را که از این کسب و کار بر جای مانده بود منهدم ساخت.

هوندا، در اکتبر سال ۱۹۴۶ موسسه تحقیقات فنی هوندا را بنیان گذارد. اینجا، شرکتی کوچک با نامی دهان پرکن بود که شامل بنیانگذار و تنی چند از دستیارانش می‌شد. هوندا دو سال در این شرکت به تعمیر موتور اشتغال داشت، سپس در سال ۱۹۴۸، شرکت خود را تجدید سازمان داد و نام آن را به شرکت هونداموتور با مسوولیت محدود تغییر داد. او ۵۰۰ موتور کوچک مازاد زمان جنگ را به قیمت تقریبا ۳۲ دلار خریداری کرد. این موتورها، موتورهایی کوچک و بنزینی بودند که در زمان جنگ از آنها برای به کار انداختن ژنراتور برق استفاده می‌شد. اینها موتورهای دوزمانه تک سیلندر و کوچکی بودند که می‌شد برای تامین نیروی کمکی در دوچرخه‌ها آماده‌ کرد.

از طرف دیگر، بنزین در ژاپن مثل بیشتر کالاها، کمیاب و گران بود؛ از این رو، سوئی چیرو هوندا شروع به ساختن ترکیب ارزان قیمتی از روغن سقز و بنزین نمود که ترکیبی خاص خودش بود.

البته قابل پیش بینی بود که مشتریان او سوخت جدید را از این شرکت تازه کار خواهند خرید، اما این کسب تازه چندان رونقی نگرفت. سال نخست، کل فروش ناخالص شرکت بالغ بر ۵۵۰۰۰ دلار شد که سودی را نشان نمی‌داد. زمانی که موجودی موتورهای مازاد کم کم ته کشید، مخترع سخت کوش، تصمیم گرفت که خود دست به کار ساختن موتور شود. هنگامی که به خاطر موفقیت شرکت، جشنی برپا شد که یکی از مدعوین فرآورده تازه را یک رویا توصیف کرد. با این کلام او، موتور ساخته شده رسماً “دریم تایپ دی” نام گرفت. با موفقیتی که این مدل تازه کسب کرد، شرکت از کامیابی ناگهانی و کوتاهی برخوردار شد. کارخانه کوچک هوندا، نیروی کار خود را به ۷۰ نفر و میزان تولید ماهانه‌اش را تا پایان سال ۱۹۴۹ به یکصد واحد افزایش داد. فروش این موتورها می‌توانست حتی بالاتر از این تعداد هم باشد. اما توزیع‌ کننده انحصاری هوندا، تصمیم گرفته بود که بطور ساختگی فروش ماهانه را به ۸۰ واحد محدود سازد. این پخش‌ کننده با پایین نگه داشتن عرضه نسبت به تقاضا می‌توانست سود بیشتری را نصیب خود سازد اما این کار اصلاً به سود هوندا نبود. هنگامی این وقفه شدید می‌توانست تبدیل به پیشرفت گردد. که بر اثر وجود رقابت، موتور دوزمانه هوندا جهش می‌کرد و به یک موتور آرامتر و نیرومندتر چهارزمانه مبدل می‌شد، این شرکت سخت‌کوش از دو جهت با بلاتکلیفی روبه‌رو بود. از یک سو ساخت فرآورده‌ای رشد نایافته و ناقص و از دیگر سو سر و کله زدن با توزیع‌کننده‌ای که در خدمت سود شخصی خویش بود. هوندا شدیدا به کار تخصصی مدیریت نیازمند بود و این تخصص با آمدن تاکه ئو فوجی ساوا تامین شد.

تاکه ئو فوجی ساوا، که ۴ سال از هوندا جوانتر بود، پسر یک پیمانکار کوچک بود. فوجی ساوا چون هوندا، تحصیلات رسمی خود را در سال‌های پایین زندگی ترک گفت. او تنها دوره اول دبیرستان را به پایان برد، زیرا کسالت و بیماری پدرش، وی را ناچار ساخت برای تامین زندگی خانواده خویش مدرسه را ترک کند.

او در سال ۱۹۲۹، کاری برای خود پیدا کرد و آن، چسباندن آدرس روی پاکت و ارسال کارت پستال بود. مزد این کار، چند سکه ناچیز در روز بود.

بعد از یک سال که این کار را ادامه داد، به عنوان داوطلب وارد خدمت ارتش سلطنتی شد. او می‌توانست به خاطر اینکه داوطلبانه وارد ارتش شده است، تنها یک سال پس از خدمت مرخص شود. فوجی ساوا برای شغل بهتری واجد شرایط نبود. پس از بازگشت از خدمت، بار دیگر به شغل پیشین روی آورد و کار چسباندن آدرس روی پاکت‌ها را شروع کرد.

فوجی ساوا تا سال ۱۹۳۴ به این کار ادامه داد و در این سال یک تاجر ساده آهن در توکیو، موسوم به میتسوا شوکائی او را به سمت منشی فروش به خدمت گرفت. در ابتدای کار، درآمد ماهانه فوجی ساوا ۱۵ ین یعنی نزدیک یک سوم درآمد شغل پیشین وی بود. اما در پایان دومین سال خدمتش، فروشنده ارشد شرکت شد و ماهانه ۱۵۰ ین حقوق می‌گرفت.

در جولا‌ی سال ۱۹۳۷، ژاپن به چین یورش برد و این نشانه آغاز جنگ میان این دو کشور بود و هنگامی که مالک شرکت میتسوا شوکائی وارد خدمت نظام شد، فوجی ساوا که بیست و هفت ساله بود، مسوولیت شرکت را بر عهده گرفت.

جنگ باعث شد تا تقاضا برای فولاد افزایش یابد و با راهبری فوجی ساوا منافع شرکت رشد پیدا کند. در سال ۱۹۳۹ درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم، فوجی ساوا موسسه تحقیقات ماشین ابزار ژاپن را تاسیس کرد. این شرکت سود خود را از راه ساخت، برش و تراش ابزارهای لازم برای کوشش‌های مربوط به جنگ چین و ژاپن تامین می‌کرد. با پاداشی که رئیس فوجی ساوا، پس از بازگشت از جنگ به او داد، وی به مردی تقریبا ثروتمند مبدل شد.

اولین نسل موتورها

هنگامی که تقاضا برای موتورهای هوندا افزایش یافت او واقعاً در بازاریابی تجربه‌ای نداشت؛ چرا که شخصاً به هدف‌های فنی کارش علاقه‌مند بود، اما با درک این حقیقت که فرآورده‌های او باید به فروش برسند، با توزیع‌کننده‌ای وارد معامله شد تا تمام موتورهای بازسازی شده را خریداری کند. این خریدار به نوبه خود موتورها را در بسته‌بندی‌هایی به عنوان کیت تبدیل موتورسیکلت برای فروش به بازار عرضه کرد.

هوندا که اینک از بار مسوولیت بازاریابی آسوده خاطر شده بود می‌توانست به تجربه و آزمایش با موتورها ادامه دهد. او سخت بر این باور بود که اگر ژاپن باید به صورت یک کشور بزرگ صنعتی ساخته شود این رستگاری از راه دستیابی به تکنولوژی پیشرفته فراهم می‌آید.

هوندا در سال ۱۹۴۹ مبلغ ۳۸ هزار دلار از طریق سرمایه‌دارانی که خواهان سرمایه‌گذاری بودند پول فراهم ساخت و آن را صرف تکمیل موتور دو سیلندر۵۰ ‌سانتی‌متر مکعبی سبک وزنی کرد که قادر بود ۳ اسب بخار نیرو تولید کند. موتورسیکلت تازه نه تنها قدرتش بیش از موتورسیکلت پیشین بود بلکه قاب و بدنه فلزی نشاندار آن نیز عالی‌تر بود.

زندگی هوندا از اندیشه قدرت

قسمت اول:

هوندا به این فکر افتاد که در ۳۰ سالگی نخستین اختراع خود را به ثبت برساند. هوندا به این فکر افتاد که از رئیس خود جدا شود، تمام اندوخته خود را به خرید توکای شویکی اختصاص داد.

در سال ۱۹۳۸ آقای هوندا دانشجوی فقیری بود که آرزو داشت یک حلقه پیستون طراحی کند و آن را برای تولید به شرکت تویوتا بفروشد. او هر روز به دانشگاه می رفت و شبها تا دیر وقت به طراحی پیستونش می پرداخت پس انداز کمش را هم صرف خرید قطعه برای طرحش می کرد. اما باز هم به جایی نرسیده بود، سرانجام مجبور شد جواهرهای زنش را هم بفروشد، پس از سالها تلاش او پیستونی را که مطمئن بود کارخانه تویوتا خواهد خرید، طراحی کرد اما تویوتا پیستون را نخواست.

هوندا در دانشگاه با تحقیر و تمسخر دانشجویان و استادان روبرو شد که او را بخاطر ساختن چنین وسیله مضحکی دیوانه می پنداشتند. آیا هوندا ناراحت و عصبانی بود ؟ خیلی! آیا وضع مالی اش هم بد بود ؟ بله خیلی بد ! آیا از کار دست کشید؟ به هیچ وجه

بر عکس او دو سال دیگر صرف ادامه تحقیق های خود برای ساختن حلقه پیستونی بهتر کرد. او کلید موفقیت را داشت:

۱) تصمیم گرفت که چه می خواهد.

۲) به فعالیت پرداخت.

۳) مدام روش کار خود را تغییر می داد و قابلیت انعطاف داشت.

نخستین رینگ و پیستونهای او آنطور باید و شاید با استانداردهای معمول آن زمان مطابقت نمی کرد و قابل عرضه نبود. سنگینی بار مسئولیت کمر هوندا را خم کرده بود. پس از گذراندن دوره نقاهت، هوندا با کوله بار مختصری از اطلاعات فنی به کارخانه بازگشت تا تولید رینگ و پیستون را با کیفیت برتر از سر بگیرد. او در این بازی برنده شد او موسسه تحقیقات هوندا را پایه گذاری کرد. سرانجام، پس از بیش از دو سال، طرح خود را بهبود بخشید و این بار تویوتا آن را خرید. پس از آن آقای هوندا تصمیم گرفت کارخانه تولید حلقه پیستون را تاسیس و راه اندازی کند. اما برای ساختن کارخانه احتیاج به سیمان داشت و دولت ژاپن هم که خود را برای جنگ جهانی دوم مهیا می کرد، دچار کمبود شدید سیمان شده بود اما هوندا عزم خود را جزم کرده بود تا این کارخانه را بسازد. او با گروهی از دوستانش هفته ها شبانه روز کار کرد تا راهی برای ساختن سیمان یافت. او کارخانه اش را ساخت و سرانجام توانست حلقه های پیستونش را تولید کند.

داستان هوندا به همینجا ختم نمی شود، در طول جنگ آمریکا کارخانه را بمباران کرد و بیشتر آن را نابود ساخت و او مجبور شد کارو کسبش را به تویوتا بفروشد. وقتی جنگ پایان گرفت، وضع کشور ژاپن بسیار آشفته بود، ذخایر کشور بسیار پایین آمده بود. گازوئیل جیره بندی شده و در بعضی مناطق، نایاب شده بود «آقای هوندا» حتی برای اتومبیلش گازوئیل نداشت تا برای خانواده اش از بازار خرید کند اما او بجای نا امید شدن، سوال برای نیرومندی از خودش پرسید: چه راه دیگری برای تامین غذای خانواده ام دارم؟ چگونه می توانم با استفاده از چیزهای کمی که هم اکنون دارم به بازار برسم؟  «هوندا» موتور کوچکی در اتاقش دید. ناگهان به فکرش رسید آن را بر روی دوچرخه اش سوار کند، در آن لحظه بود که اولین موتور سیکلت جهان ابداع شد. او با اختراع جدیدش به بازار میرفت و بر می گشت، در طی زمان او تصمیم گرفت کارخانه جدیدی تاسیس کند و به تولید موتورسیکلت بپردازد، اما او پولی نداشت و وضع مالی ژاپن هم بسیار آشفته بود.«هوندا» چگونه می توانست موفق شود؟

ولی هوندا بجای اینکه بگوید هیچ راهی نیست و نا امید شود ،به ایده ای جدید رسید. او تصمیم گرفت نامه ای به صاحبان فروشگاه های دوچرخه در سراسر ژاپن بنویسد و بگوید که برای تولید وسیله نقلیه جدید و ارزان و قابل استفاده برای همگان، طرحی دارد که می تواند تمام ژاپن را به حرکت در آورد، هوندا در نامه اش خواسته بود که صاحبان فروشگاهها در طرح او سرمایه گذاری کنند. از ۱۸ هزار صاحب فروشگاه دوچرخه که نامه هوندا را دریافت کردند ،۳ هزار نفر برایش پول فرستادند و او توانست اولین سری موتور سیکلت خود را تولید کند. به طور حتم فکر می کنید این طرح با موفقیت فراوانی روبرو شد، مگر نه؟ خیر این طور نیست.

هوندا با شکوفائی مجدد حرفه اش در سال ۱۹۴۸، یک کارگاه موتور سیکلت دایر کرد. موتور سیکلت اولیه بیش از حد بزرگ و سنگین بود و تعداد محدودی آن را خریدند، بنابراین هوندا با دیدن عیب موتور سیکلت، بجای اینکه نا امید شود تغیر رویه داد. او تصمیم گرفت موتور سیکلت را سبکتر و کوچکتر کند «هوندا نام محصول کوچک شده را بچه خرس گذاشت. موتور سیکلت جدید بلافاصله در سراسر کشور مورد استقبال قرار گرفت و جایزه امپراتوری را برای هوندا به ارمغان آورد، همه با حسرت به او نگاه می کردند و به شانس او در رسیدن به چنین طرحی غبطه می خوردند.

آیا هوندا با خوش شانسی به اینجا رسیده بود؟ یا خیر؟ او با کار سخت و آگاهی صحیح به موفقیت دست یافت و امروزه شرکت هوندا از موفقترین شرکتهای دنیاست. چون آقای هوندا هرگز تسلیم و نا امید نشد، او مطمئن بود که اگر انسان عزم خود را جزم کند، همیشه راهی برای پیروز شدن وجود خواهد داشت.

چند سال بعد تولیدات شرکت هوندا همه جا پیچید و مدلهای گوناگون آن به بازار های جهان عرضه شد. شرکت هوندا در سال ۱۹۶۲ به طور رسمی اعلام کرد که به جرگه تولید کنندگان اتومبیل پیوسته است. زندگی هوندا را با دستور العمل هایی که برای کسب موفقیت در پنج عبارت زیر خلاصه کرده به پایان می رسانیم.

۱- همواره بلند نظر و با نشاط باشید.

۲- به نظرهای معقول اهمیت دهید، به اندیشه های تازه توجه داشته باشید و اوقات خود را صرف بهبود تولید کنید.

۳- کارتان را دوست داشته باشید و بکوشید تا آنجا که ممکن است کار را برای خود دلپذیر کنید.

۴- بی وقفه تلاش کنید تا آهنگی موزون و آرام به کار خود بدهید.

۵- ارزش تحقیق و تلاش را در نظر داشته باشید.

قسمت دوم:

آیا می‌دانید هوندا در سال۱۹۲۲ پس از استخدام در شرکت آرت شوکای به مدت یک سال چه کار می‌کرد؟

خوب تعجب نکنید، سوئی چیرو به مدت یک سال از کوچک‌ترین فرزند مالک شرکت آرت شوکای و همسر وی مراقبت می‌کرد.

و اما هوندای موتور سوار‌، درست است سوئی چیرو نیز برای مدتی در مسابقات موتور‌سواری شرکت می‌کرد. با وجود علاقه شدید سوئی چیرو این دوره بسیار کوتاه و عاری از هرگونه موفقیتی بود.

او معمولاَ با موتورسیکلت‌های ساخت خود که حاصل تجربیات شرکت آرت شوکای و تجهیزات کهنه موتورهای اسقاطی بودند‌، در این مسابقات شرکت می‌کرد. سوئی چیرو در یکی از همین مسابقات در سال ۱۹۳۶ به شدت مصدوم شد و پس از آن تلاش کرد تا فرصت قهرمانی را برای سایر جوان‌ها فراهم کند‌.

اولین باری که سوئی چیرو به راحتی گریست:

کسب مقام در مسابقات Tourist Trophy، در سال ۱۹۶۱ با موتورسیکلت‌های تولید کارخانجات هوندا، موفقیت‌هایی نبودند که بتوان ساده از کنار آنها گذشت. سوئی چیرو در این سری از مسابقات حضور داشته و خود از نزدیک شاهد پیروزی تیم مسابقات کارخانجات هوندا بود. سوئی چیرو از این لحظات به عنوان لحظاتی وصف ناشدنی یاد کرد و در خاطرات خود گفته است: تلاش و تحمل سختی‌ها از همان کودکی در زندگی من نقش اساسی داشته‌اند و من همیشه سخت‌کوش بوده‌ام.

من برای از پیش برداشتن موانع و ناملایمات تلاش می‌کردم و هیچ وقت به چشم‌هایم اجازه خیس شدن نمی‌دادم. این موضوع باعث شده بود که من خیلی سخت گریه کنم و خوشحالی و یا ناراحتی‌هایم را با هر چیز به جز اشک‌هایم برملا سازم، اما در آن لحظات من هیچ مقاومتی نمی‌توانستم از خود نشان بدهم من می‌گریستم و تنها نیازم این بود که تمام کارمندان کارخانجات هوندا را یک به یک در آغوش بگیرم‌، کسانی که در این موفقیت حتی بیشتر از من نقش داشتند. (مجربترین موتورسواران‌، سوار هوندا می‌شوند) این جمله معروف‌ترین شعار تبلیغاتی کارخانجات هوندا است که منجر به فروش چشمگیر این موتور در کشور آمریکا در اواخر دهه ۱۹۵۰ شد‌. در همان زمان‌، هوندا به طور رسمی ‌اعلام کرد که کارخانجات موتورسیکلت‌سازی وی در آینده نزدیک تمام رقبای خود را پشت ‌سر گذاشته و بازارهای جهانی را از آن خود خواهد کرد.

پیش‌بینی وی از دید بسیاری از صاحب‌نظران یک بلوف تبلیغاتی و از سوی برخی دیگر غیرمنطقی و ایده‌های بلندنظرانه رئیس یک شرکت تازه به دوران رسیده می‌آمد. تاریخچه کارخانجات موتور‌سازی هوندا به تولد مردی باز می‌گردد که از کودکی رویای موتور را در سر می‌پروراند؛ عشق موتوری که در ۱۷ نوامبر ۱۹۰۶ در یاما هیگاشی ژاپن متولد شد. عزم راسخ و روح ریسک‌پذیر سوئی چیرو هوندا ریشه در دوران کودکی او داشت. وی در خانواده‌ای متوسط متولد شد و تحت نظر پدری آهنگر پرورش یافت. جی‌هی هوندا مرد آهنگری بود که در مواقع لزوم به کارهایی نظیر دندانپزشکی نیز اقدام می‌کرد.

جی هی ارزش کار سخت، تلاش و اراده را از همان کودکی به فرزندش آموخت و سوئی چیرو به زودی صیقل دادن لبه‌های برنده ابزار آلات کشاورزی و ساختن اسباب‌بازی‌های ساده برای خود را آموخت. کار کردن در آهنگری پدر باعث کثیف بودن دائمی ‌صورت و دست‌های او می‌شد و به همین خاطر، هم‌کلاسی‌هایش او را روباه دماغ سیاه صدا می‌کردند.

عشق موتور از همان کودکی در خون او بود و یکی از بزرگترین سرگرمی‌های وی، تماشای موتور کوچکی بود که به منظور تامین نیروی محرکه کارخانه برنج‌کوبی مجاور منزل آنها به کار می‌رفت. سر و صدای موتور برای همگان سرسام‌آور و برای سوئی چیرو سحرانگیز بود. سوئی چیرو ساعت‌ها در مقابل کارخانه برنج کوبی به سر و صدای موتور گوش می‌داد و به رویای بزرگ خود یعنی کسب مقام و شهرت جهانی در مسابقات موتور‌سواری می‌اندیشید.

شرکت آرت شوکای:

در سال ۱۹۲۲، هوندای ۱۵ ساله بدون هیچ‌گونه تحصیلات فنی به عنوان شاگرد تعمیرکار به استخدام شرکت تعمیرات اتومبیل آرت شوکای درآمد. کار سوئی چیرو در آن بازه زمانی بر ماشین‌های مسابقه آرت دایملر متمرکز بود.

ساکی باهارا راننده مسابقات ماشین‌سواری برای اولین بار با ماشین آرت دایملر در مسابقات رالی Tsurumi شرکت کرد و توانست مقام اول را کسب کند. فردی که به عنوان مکانیک، وی را همراهی می‌کرد سوئی چیروی ۱۷ ساله بود. هوندا به منظور افزایش دانش فنی و پرورش استعدادهای ذاتی خود در آموزشگاه فنی ثبت‌نام و به کسب تخصص لازم در زمینه موتور و خودروسازی پرداخت.

نیاز به ساخت بخش‌های پیشرفته ماشین‌های آرت دایملر مهمترین محرک سوئی چیرو در مراحل بعدی کار بود.در سال ۱۹۲۸ هوندای جوان به اصرار رئیس خود به افتتاح و اداره یکی از شعب شرکت آرت شوکای در هاماماتسو اقدام کرد. بدین‌ترتیب وی توانست گام‌های اولیه در زمینه کارآفرینی و نوآفرینی را به طور مستقل و بدون هیچ سرمایه مالی هنگفت بردارد.

علاقه به وسایل نقلیه موتوری، اراده آهنین‏، تلاش روزافزون و استعداد خدادادی مهمترین عواملی بودند که در کسب موفقیت‌ها و غلبه بر ناکامی‌ها وی را یاری می‌کردند. هوندا با تکیه بر دانش جدید فنی و تجربیات گذشته به ساخت و تولید رینگ‌های پیستون پرداخت. اگرچه تولیدات اولیه این محصول، کیفیت لازم را نداشته و با استانداردهای معمول مطابقت نمی‌کرد‌، اما سوئی چیرو دست از تلاش برنداشت و به منظور گسترش تحقیقات و پرورش خلاقیت و نوآوری گروهی، موسسه تحقیقاتی فنی هوندا را پایه‌گذاری کرد.

تحقق رویای بزرگ:

کارخانجات موتورسازی هوندا با مسوولیت محدود در سپتامبر ۱۹۴۸ در ‌هاماماتسو افتتاح شد، که بزودی جایگاه مناسبی را در ساخت و تولید موتورسیکلت کسب کرد. در ابتدا شرکت، موتورهای بنزینی کوچک و کار کرده را خریداری کرده و پس از بازسازی بر روی دوچرخه نصب می‌کرد و بدین‌ترتیب وسایل نقلیه سبکی را در اختیار کارگران ژاپنی می‌گذاشت.

موتورسیکلت مدل C به عنوان نخستین تولید کارخانجات هوندا به زودی وارد بازار شد. عرضه نسبتاً موفقیت‌آمیز این موتور تلاش و جدیّت هوندا و کارکنان وی را برای عرضه مدل جدیدتر افزایش داد. موتورسیکلت مدل D با نام رویای D به زودی جای موتورهای مدل C را در بازار پر کرد. نامگذاری هوشمندانه این موتور توجه تمام ژاپنی‌ها را به خود جلب کرد.

رویای D ، تحقق رویای بزرگ هوندا، کارکنان و کارگران کارخانه و حتی جامعه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم بود. مهمترین ویژگی‌های مدل جدید موتورسیکلت‌های هوندا ارزان بودن، مصرف بهینه سوخت و اولویت در کیفیت بود، اینها باعث محبوبیت روزافزون این کالا در جامعه ژاپن شد و آن را در صدر پر فروش‌ترین موتورهای ژاپن قرار داد.

پنج سال پس از رکود اقتصادی اوایل دهه ۱۹۵۰، کارخانجات هوندا توانستند جایگاه بهترین تولید‌کننده در کشور ژاپن را از آن خود کنند و در صدر پرفروش‌ترین موتورسیکلت‌ها قرار گیرند، اما این جایگاه نمی‌توانست جوابگوی سوئی چیروی بلندنظر باشد. سوئی چیرو تنها به یک نقطه چشم داشت و آن نیز کسب جایگاه‌های جهانی در تولید موتورسیکلت بود.

عرصه جدید موفقیت‌های سوئی چیرو :

هوندا باور داشت که کمپانی‌ها و شرکت‌های ژاپنی می‌توانند از دستور‌العمل‌های مبتنی بر تجارت آمریکایی و تکیه بر سود شخصی بهره‌مند شده و موفقیت‌های بیشتری را کسب کنند. سوئی چیرو در سال ۱۹۵۹ به تحقیقاتی همه‌جانبه در جهت شناسایی و کشف پتانسیل‌های خارجی اقدام کرد.

به‌رغم تلاش و توصیه‌های کارشناسان اقتصادی، هوندا کشور آمریکا را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کرد. توصیه‌های کارشناسان اقتصادی مبنی بر فروش پایین موتورسیکلت در آمریکا و دلایلی از این قبیل نتوانستند هوندا را از تصمیم خود منصرف کنند.

هوندا با استناد به بازارهای روبه رشد آمریکایی و ورود آنها به بازارهای جهانی و مشورت با مشاور مورد اعتمادش فوجی ساوا، کارخانجات آمریکایی موتورسیکلت هوندا AHMC را بطور رسمی ‌به عموم مردم آمریکا معرفی می‌کرد.

این کارخانجات با سرمایه‌ای بالغ بر ۲۵۰.۰۰۰ دلار آغاز به کار کرد. فروشندگان آمریکایی موتورسیکلت به دلیل عدم اعتماد به موتورسیکلت‌های هوندا از عرضه و فروش آنها در فروشگاه‌های خود سر باز زدند، به همین دلیل اولین محصولات هوندا در آمریکا در فروشگاه‌های ماشین‌آلات مکانیکی و کالاهای ورزشی عرضه شدند.

عدم محبوبیت جهانی ژاپن پس از جنگ جهانی برای مردم آمریکا که هنوز خاطرات تلخ جنگ را به خاطر می‌آوردند از مهمترین دلایل عدم استقبال مردم آمریکا از این کالا بود، تا جایی که حتی عواملی نظیر مصرف سوخت کم، طرح زیبا و برتری کیفیت نتوانست جایگاه مناسبی برای موتورسیکلت‌های هوندا کسب کند.

موتورهای هوندا در بازار، توانایی رقابت با وسایل نقلیه آمریکایی را نداشتند. محبوبیت وسایل نقلیه آمریکایی به دلیل سریع و راحت بودن، تمام نقاط مثبت هوندای تازه وارد را تحت الشعاع قرار می‌داد.

تازه وارد بین‌المللی:

در بحبوحه مشکلات ناشی از کارخانجات نو پای آمریکایی، سوئی چیرو در حال فراهم کردن مقدمات شرکت در سلسله مسابقات موتور‌سواری Tourist Trophy بود. شرکت در مسابقات موتورسواری آرزوی دیرینه سوئی چیرو بود و به زودی نام او را به عنوان تولید ‌کننده موتورسیکلت به جهانیان معرفی کرد.

تلاش پنج ساله هوندا با کسب مقام اول مسابقات در سال‌های ۱۹۵۹ و ۱۹۶۱ همراه شد. دریافت جایزه تولید کننده برتر سال ۱۹۶۲ و تبلیغات گسترده و پرهزینه، شهرت سوئی چیرو و موتورسیکلت‌های او را به اوج رساند. ویژگی‌های برجسته‌ای نظیر قابل اعتماد بودن، مصرف بهینه سوخت، سهولت در کاربرد و نگهداری و نیز طراحی منحصر به‌فرد، در مدت کوتاهی رقبا را از میدان خارج کرده و منجر به فروش میلیونی این موتورسیکلت‌ها شد.

۱۵ سال پیش از آن نیز موتورسیکلت‌های تازه وارد هوندا در مدت کوتاهی رقبا را کنار زده و در صدر جدول پرفروش‌ترین موتورسیکلت‌های ژاپن جای گرفت. یک بار دیگر تاریخ تکرار می‌شد، اما نه در ژاپن و نه حتی در آمریکا، بلکه در سرتاسر جهان. تکرار تاریخ اتفاقی نبود.

اراده آهنین، تلاش بی‌وقفه، روح ریسک‌پذیر، درایت و آگاهی ذاتی و بهره‌گیری از استعدادهای خدادادی عواملی بودند که موفقیت و شهرت را برای این چشم بادامی ‌ریز نقش به ارمغان آورده بودند. هوندا، تلاش‌های بشر دوستانه و خیرخواهانه زیادی انجام داد که شهرت او را بیشتر کرده و باعث نقش بستن نام او در افکار جهانیان شد.

شلیک نهایی؛ تسلط بر صنعت خودروسازی:

در سال ۱۹۶۹ کارخانجات آمریکایی هوندا، محصولات اتومبیل و کامیون خود با عنوان N600 سدان را وارد بازار کرد. اما این سوال در افکار عمومی‌ که سال‌ها با محصولات موتورسیکلت هوندا آشنا بودند، نقش بست: «آیا کارخانجات معتبر تولید موتورسیکلت می‌تواند خودروهایی مرغوب با کیفیت و ایمنی لازم را وارد بازار کند؟»

در سال ۱۹۷۲ همزمان با رشد صنعتی کشورهای در حال پیشرفت و روند رو‌به رشد ساخت کارخانجات، مساله آلودگی محیط‌زیست مطرح شد و محصولات هوندا به دلیل تولید آلودگی کمتر مورد حمایت گسترده قرار گرفتند. حمایت رسمی‌دولت آمریکا از محصولات این کارخانجات یکی از این موارد بود.

قواعد پیشرفت:

سوئی چیرو هوندا تولید‌کننده‌ای بود که در اکثر موارد منتظر درخواست بازار نمی‌ماند. او محصولات شرکت را با نهایت دقت و با در نظر گرفتن سلایق موتورسواران طراحی کرده و به بازار عرضه می‌کرد. بسیاری معتقد بودند او خواسته تمام موتور سواران را می‌داند.

Benly در سال ۱۹۵۹‌، CB77 در سال ۱۹۶۱، CB750 در سال ۱۹۶۹ و Gold wing Gllooo در سال ۱۹۷۵ نمونه‌هایی از تولیدات کارخانجات هوندا هستند که مورد توجه جوانان و موتور سواران قرار گرفته و با تقاضای شدید بازار مواجه شدند.

کارخانجات موتور‌سازی هوندا از دیر باز به تولید محصولاتی بر پایه مهندسی و فناوری معروف بوده است. هوندا به منظور موفقیت در قبضه بازار، ارتباطی نزدیک با مشتریان موتورسیکلت‌های خود داشت و همین امر باعث موفقیت روز افزون او می‌گشت‌.

کارخانجات هوندا سال‌ها پس از بازنشستگی وی نیز بر پایه همان اصول یعنی تولید محصولاتی با کیفیت برتر، تکیه بر دانش و فناوری جدید‌، در نظر گرفتن سلایق و توقعات موتورسواران و احترام به حقوق شهروندی در تولید محصولاتی با آلودگی کمتر گام برمی‌دارند.

عملکرد محدود‌، تفکر جهانی:

کارخانجات موتورسیکلت هوندا با تولید بیش از ۱۰۰ میلیون دستگاه، جایگاه بزرگترین کارخانجات تولید موتورسیکلت جهان و در صنعت خودرو‌سازی مقام هفتم را از آن خود کرده‌اند. هم‌اکنون کارخانجات هوندا با تولید سالانه بیش از ۱۰ میلیون موتورسیکلت، اسکوتر، دستگاه‌های چمن‌زنی،‌ تراکتور و تجهیزات فنی جایگاه محکمی‌ را در این صنعت به خود اختصاص داده است.

افتخار کسب تمام این موفقیت‌ها از آن مردی است که پس از جنگ جهانی دوم و مشکلات ناشی از رکود اقتصادی دهه ۱۹۶۰ قاطعانه بر اصول خود، تولید ملی در گرو بازاریابی جهان، اصرار ورزید. او معتقد بود اقتصاد کشورها تنها با زیر نظر داشتن بازارهای جهانی می‌توانند به موفقیت دست پیدا کنند. سوئی چیرو مدیری بود که نمی‌توانست میز کار خود را برای دو ساعت متوالی تحمل کند.

وی همیشه در سالن تولید کارخانجات یا موسسه تحقیقاتی هوندا به‌سر می‌برد و معتقد بود که موفقیت‌های بزرگ اقتصادی در سالن‌های تولیدی رقم می‌خورد.

بازنشستگی هوندا:

«کارخانجات هوندا همیشه چند گام جلو‌تر از زمان خود در حال حرکت بوده است. جوان‌گرایی، طراوت و برخورداری از رویاهای بزرگ مهمترین دلایل جهانی بودن کارخانجات هوندا است.» سوئی چیرو در بیست‌وپنجمین سالگرد تاسیس کارخانجات هوندا پس از گفتن این جملات اعلام بازنشستگی کرد و کارخانجات هوندا را در اختیار جوان‌ترها گذاشت. بر خلاف تصور عموم هوندا تمامی ‌مناصب و مسوولیت‌های خود در کارخانجات هوندا را واگذار و به عنوان مشاور عالی به فعالیت در کارخانجات هوندا ادامه داد.

پایان راه مردی که هنوز زنده است:

سوئی چیرو هوندا، بزرگ مرد صنعت موتور و خودرو‌سازی در سال ۱۹۹۱ در سن ۸۵ سالگی از دنیا رفت.

ادامه سرنوشت “سوئیچی رو هوندا”:

در کشاکش جنگ، هواپیماهای امریکایی، کارخانه را بمباران و با خاک یکسان کردند. اما هوندا بی آن که خود را ببازد و بهت زده و مایوس شود، تمامی کارکنان خود را فراخواند و گفت: “فورا همگی از کارخانه بیرون بروید و هواپیماها را زیر نظر بگیرید. آنها مخزن های یدکی خود را از هواپیما به بیرون پرتاب می کنند. ما باید این مخزن های یدکی را پیدا کنیم. چرا که آنها حاوی مواد خامی هستند که ما برای تولیدمان به آنها نیاز داریم! ” چنین موادی در هیچ کجای ژاپن تولید نمی شوند. آقای هوندا به واقع از تمامی فرصت های پیش آمده در زندگی، برای دست یابی به هدفی که برگزیده بود، بهره می جست. کارخانه آقای هوندا، سرانجام در پی وقوع زمین لرزه ای شدید، به طوری کامل نابود شد و او ناگزیر، طرح ابداعی خود را برای تولید به تویوتا فروخت. حقیقت این است که «چو ایزد ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری». بنابراین ما باید همواره منتظر فرصت هایی باشیم که در زندگی برای ما پیش می آیند. با پایان گرفتن جنگ، ژاپن با بحران شدید مواجه شد. سراسر کشور در محرومیت به سر می برد. بنزین جیره بندی شده بود و در بیشتر مواقع اصلاً در بازار موجود نبود. اوضاع به گونه ای بود که یک روز آقای هوندا برای تامین مایحتاج روزانه خانواده به هیچ عنوان نتوانست سوخت لازم برای اتومبیل خود به دست آورد و راه منزل تا بازار را طی کند. او به جای آن که احساس درماندگی کند، تصمیم جدیدی گرفت. تصمیم گرفت خود را با شرایط زندگی هماهنگ کند.

او پرسشی بسیار نیروزا و کارآمد با خود طرح کرد: “چگونه می توانم با امکاناتی که در اختیار دارم، در راه کسب درآمد بیشتر، تلاش کنم و خانواده ام را بهتر تامین کنم؟” او تعدادی موتور کوچک در اختیار داشت. از همان نوع و اندازه ای که در گذشته، برای به کار انداختن ماشین های چمن زنی از آن استفاده می شد. او این موتور را بر روی دوچرخه اش سوار کرد و بدین ترتیب، نخستین دوچرخه ای که با نیروی یک موتور کمکی کار می کرد، اختراع شد و هوندا توانست به بازار برود و مایحتاج خانواده اش را تهیه کند. چندی نگذشت که دوستان آقای هوندا از او درخواست کردند تا یک «دوچرخه موتوری» برای آنها نیز بسازد. پس از مدت کوتاهی او آن قدر دوچرخه موتوری تولید کرد تا سرانجام موتورهایی که در اختیار داشت، تمام شد. بنابراین تصمیم گرفت برای تولید انبوده این وسیله کارخانه­ای جدید تاسیس کند. البته او خود پولی در بساط نداشت و ژاپن نیز در بحران شدید اقتصادی به سر می برد. پس با این اوضاع، او چگونه می توانست هدفی را که در سر داشت، محقق سازد؟

آقای هوندا باز هم تسلیم نشد و با خود گفت: “متاسفانه بدون سرمایه، دست یابی به چنین هدفی امکان ندارد.” در عوض اندیشه ای طلایی به مغزش خطور کرد. او تصمیم گرفت به تک تک دوچرخه فروش های کشور، نامه ای بنویسد. او در نامه اش نوشت راهی یافته که ایمان دارم اقتصاد راکد کشور ژاپن را دوباره به جریان وا دارد. او نوشت که موتور سیکلت گازی ابداعی او ارزان است و به مردم کمک می کند به هر کجا که می خواهند بروند و دست آخر از آنان خواست تا برای تحقق برنامه او سرمایه گذاری کنند. از هجده هزار فروشنده ای که نامه او را دریافت کرده بودند، سه هزار نفر کمک های مالی خود را برای او ارسال داشتند. حتماً گمان می کنید این طرح، بلافاصله با موفقیت همراه شد؟ باید بگویم گمان شما اشتباه است! موتور سیکلت ابداعی آقای هوندا بسیار سنگین بود و علاوه بر آن، خوش دست هم نبود و از این رو در میان مردم ژاپن، با استقبال بسیار کمی مواجه شد. آقای هوندا دوباره طرح خود را مورد بررسی قرار داد و به جای تسلیم شدن، این بار هم او استراتژی های خود را تغییر داد. تصمیم گرفت موتور گازسوز را ساده تر، سبک تر و کوچک تر تولید کند. او نام موتور سیکلت خود را «توله» گذاشت و این وسیله «ناگهان» به موفقیتی چشم گیر رسید.

هوندا حتی از سوی سزار نیز سفارشی دریافت کرد. همه فکر می کردند چه قدر «شانس» با او یار بوده که توانسته ایده ای صحیح و به جا را دقیقاً در بهترین زمان ممکن مورد اجرا بگذارد. آیا به واقع می توان موفقیت او را به حساب شانس گذاشت؟ شاید اگر شانس را “با تمامی قوا برای رسیدن به هدف تلاش کردن و در عین حال برای کسب شناخت های جدید و دیدگاه های نو همواره آماده بودن”، معنا کنیم، در این صورت می توانیم بگوییم به واقع شانس با او یار بوده است.

امروزه شرکت آقای هوندا، یکی از موفق ترین شرکت های جهان است که بیش از ده هزار نفر را در استخدام خود دارد و پس از تویوتا، بالاترین رقم فروش خودرو در آمریکا را از آن خود دارد. تمامی این موفقیت ها برای آن بود که آقای هوندا هرگز در رویارویی با مشکلات، تسلیم نشد. او هرگز اجازه نداد تا مشکلات و موانع او را از راهی که در پیش گرفته بود باز دارد. او تصمیم گرفت به این حقیقت همواره ایمان داشته باشد،تا هنگامی که انسان حقیقتاً تلاش کند و برای رسیدن به هدف از هیچ تلاشی فروگذاری نکند، همواره راهی به سوی موفقیت را در پیش رو دارد. دوستانی که می گویند: “من مشکل دارم. من تحت فشارم. من از داخل داغون هستم. نگاه نکن دارم با تو می خندم اما از داخل دارم ویران می شوم.”، واقعاً کدام یک از مشکلات آقای هوندا را تجربه کرده اند؟ با کدام یک از سختی ها و مرارت هایی که در راه هدف متحمل شد، دست و پنجه نرم کرده اند؟ آیا تا به حال سازمانی که با خون جگر ساختی، به طور یکجا ویران شده و در آتش سوخته است؟ در این صورت، عکس العمل شما چی بوده است؟ به آخر داستان خیلی توجه کنید. موفقیت آقای هوندا «ناگهانی» به چشم می آمد. اما شما که کل داستان را خوانده اید؛ آیا واقعاً آقای هوندا یک شبه به همه چیز رسیده بود؟ حتما همه شما با “هوندا” کارخانه مشهور تولید موتور سیکلت و اتومبیل آشنایی دارید. تاریخچه تاسیس این کارخانه بسیار جذاب و خواندنی و سرشار از درس های آموزنده است که از شما دعوت می کنم حتماً آن را با دقت بخوانید و برای دیگران (و مخصوصاً کسانی که اعتقاد دارند موفقیت تصادفی است و بعضی ها شانس دارند که به خیلی از چیزها می رسند) نیز تعریف کنید.

مولف: شهرام حمامی ترقی

آلبوم تمبرهای یادگاری من جلد یک

برچسب ها:
درج دیدگاه