ظاهر و شخصیت
ارتباط بین وضعیت ظاهری و شخصیت
پاپکینز، در مقاله خود قصد دارد که به بررسی تاثیر وضعیت ظاهر افراد بر محیط شان بپردازد و ببیند که تا چه مقدار طبیعت انسانها بر محیط آنها تاثیر میگذارد. این را یک رابطه علت و معلولی می نامد که قاعدتاً باید رشد شخصیت را توضیح دهد. او عنوان می کند که بهترین نتیجه باید از بررسی رابطه بین وضعیت ظاهری و نظرات سایرین، نظر خود فرد و اعتماد به نفس او به دست آید.
از همین ابتدا پاپکینز عنوان می کند که ظاهر افراد تا حد زیادی به ژنتیک آنها برمی گردد و درنتیجه رابطه چندانی با شخصیت آنها ندارد. از اینرو، باور او بر این است که وضعیت ظاهری روی محیط اطراف تاثیر می گذارد که آن نیز متعاقباً شخصیت ما را تعیین می کند. اما او چطور ثابت کرده که وضعیت ظاهری با شخصیت افراد بی ارتباط است؟ آنطور که من می بینم، خیلی خصوصیات اخلاقی وجود دارند که منجر به تغییرات ظاهری در افراد می شود.
مثلاً دونده ها، وزنه برداران، ژیمناست ها یا کشتی گیران را در نظر بگیرید. آنها به ورزش خودشان و بدن خودشان متعهد هستند. آنها در یک بخش از تمرینات شدید خود، محدودیت ها و تلاش های خود را برای از دست دادن و به دست آوردن وزن مورد نظر برای رسیدن به یک نیاز خاص، بررسی می کنند. این وضعیت ظاهر آنها نیست که بر محیط و بر شخصیت شان تاثیر می گذارد، بلکه این رابطه دقیقاً برعکس است.
بعضی افراد با این فرضیه پاپکینز که می گوید، کودکان با تغییر لباس و ظاهر خود، برای برآوردن انتظارات دیگران، خود را با نظر سایرین تطبیق می دهند، هم مخالفت می کنند. به نظر می رسد که این ادعا دو پدیده شایع بین نوجوانان را نادیده گرفته است. خیلی از کودکان که به نظر همکلاسی هایشان زشت خوانده می شوند سعی می کنند با پوشیدن لباسهای خوب و عامه پسند این لقب را از روی خودشان بردارند یا آنرا ارتقاء دهند. سایر نوجوانان علیه همکلاسی هایشان قیام می کنند و عمداً برای جلب توجه آنها ظاهرشان را بد و متفاوت می کنند.
بعلاوه، اینگونه افراد اصلاً استفاده از نتایج کلاینک (۱۹۷۸) را توسط پاپکینز قبول ندارند. براساس تعبیر وی، کلاینک قادر بود صرفاً با دادن نتیجه اشتباه از تست شخصیت و خودشناسی افراد، اعتماد به نفس آنها را بالا ببرد. اما شنیدن درمورد شخصیت چطور می تواند اعتماد به نفس فرد را بالا ببرد؟ چطور میتوانیم بفهمیم که او اعتماد به نفسش بالا رفته است یا پایین آمده است؟ این سوال به مشکل موجود در پروسه آزمایشی پاپکینز ختم می شود.
طرح پاپکینز مخالف این است که جذابیت ظاهری عامل اصلی در رشد شخصیت است. متاسفانه، بعضی ها باور ندارند که بتواند پیشنهادش را با پروسه علمی درست، به اثبات برساند. آزمایشگر باید خودآگاهی قبلی شرکت کننده را از قبل تصویربرداری کند، تا بتواند تعیین کند که افراد مختلف به ظاهر بد خود به طرق مختلف واکنش می دهند. این واکنش ها براساس اینکه میزان آگاهی شرکت کننده از وضعیت ظاهری خود، دغدغه آنها از داشتن ظاهری خوب و نظر آنها راجع به خودشان متفاوت خواهد بود. به خاطر اقسام مختلف موقعیت ها و وضعیت ها، این آزمایش به تعداد بسیار زیادی شرکت کننده نیاز خواهد داشت.
مطمئن نیستم که انجام این آزمایش، اعتبار علمی داشته باشد. باور این برای خیلیها سخت است که آزمایشگرها در کنترل شخصیت شرکت کنندهها و ثبت واکنشهای آنها کاملاً بیطرف باشند. خود شرکت کنندهها هم ممکن است به حالت نرمال رفتار نکنند و رل یک آدم زشت یا کثیف را بازی کنند. گرچه عقیده پاپکینز به نوع خود جالب است اما از نظر علمی قابل اثبات نیست. یک راه برای تعیین تاثیر ظاهر بر شخصیت این است که به تغییرات طبیعی در ظاهر افراد توجه کنیم. مقایسه سنجش شخصیت افراد قبل و بعد از یک آسیب دیدگی یا بیماری یا حتی جراحی پلاستیک می تواند خیلی جالب باشد. گرچه هنوز هم با متغیرهای غیر قطعی طرح مشکلاتی داریم اما این سنجش می تواند تاحدودی نقش ظاهر را بر رشد شخصیتی افراد مشخص کند.