ضمیر ناخودآگاه
ضمیر انسان دارای دو قسمت است و یا دو ساختمان مجزا در ضمیر آدمی وجود دارد. بهتر است بگویم که هر انسانی دو ضمیر دارد، ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه. آن قسمتها و اعضایی از بدن که ما می توانیم با اراده آنها را به حرکت در آوریم در محدوده و یا تحت تسلط ضمیر آگاه قرار دارند. زمانی که ما میخوابیم، ضمـیر آگاه غیر فعال شده و اعمال بدن با ضمیر ناخـودآگاه اداره میشوند. در زمان خواب کلیه رفتارها و حرکات ما توسط ضمیر ناخود آگاه اداره و کنترل می شوند.
رؤیاهای ما هم که در خواب شاهد آنها هستیم، توسط ضمیر ناخودآگاه برانگیخته شده و جزئی از فعالیتهای ضمیر ناخودآگاه به حساب میآیند. ولی در زمان خواب ضمیر ناخودآگاه ما هم از خارج غیر قابل دسترسی است. بنابراین بصورت ضمنی و تقریبی میتوانیم بگوییم که در زمان خواب ضمیر آگاه و ناخودآگاه هر دو به خواب میروند. در شرایط هیپنوتیزم تا حدود زیادی ضمیر آگاه غیر فعال شده و ضمیر مادون آگاه تا حدود زیادی فعال میشود.
هر قدر عمق خلسه بیشتر شود، بدن بیشتر تحت اختیار ضمیر مادون آگاه قرار می گیرد. در خلسه هیپنوتیزمی ضمیر مادون آگاه نه تنها تمام اعمالی را تحت کنترل خود در می آورد که در گذشته ضمیر آگاه بر آنها تسلط داشته، بلکه تا حدودی برخی از وظایف ضمیر ناخودآگاه را نیز به عهده می گیرد و برخی از اعمال سیستم عصبی اتونوم یا غیر ارادی توسط آن اداره و کنترل می شود. یکی از عللی که برخی از بیماریها و الگوی رفتاری نامناسب در این شرایط توسط هیپنوتیزم درمانی معالجه می شوند، همین خاصیت یا شرایط است. یک سوژه هیپنوتیزمی بیشتر تلقیناتی را که به او ارائه میشود، می پذیرد، مگر آنکه با ارزشهای والای مورد اعتقاد او شدیداً در تعارض باشد.
در این شرایط ذهن آدمی قدرت تطابق زیادی نشان داده و بیشتر اعمال بدن سوژه میتواند تا حدود زیادی با تلقینات هیپنوتیزور تعدیل یا تغییر پیدا کند. حواس پنجگانه می تواند شدت و حدّت فوق العاده ای پیدا کند و از سوی دیگر با تلقین ضعیف یا حتی متوقف گردد، به طوری که سوژه نسبت به بسیاری از محرکها از جمله درد به اندازهای بی توجه شود که تنها همانند آن را میتوان در شرایط بیهوشی مشاهده کرد.
هیپنوتیزم یک حالت فوق طبیعی مغزی است، که به طریق مصنوعی ایجاد میگردد و سلولهای مغز در این حالت آمادگی بیشتری جهت یادگیری چیزهای جدید و خلق تجربیات جدید، خلاقیت و نوآوری دارد. هیپنوتیزم یک حالت فوق العاده تمرکز میباشد، هرچقدر عمق تمرکز بیشتر شود، تعداد سلولهایی که میتوانند روی یک موضوع تمرکز داشته باشند بیشتر خواهد شد و میزان یادگیری به همان مقدار بیشتر خواهد شد. در هیپنوتیزم ما به قدرت اعجاب انگیز تصویر ذهن یا باور پی می بریم.
در هیپنوتیزم زمانی که به یک مهندس تلقین می شود که فرد بسیار ضعیف و کودنی است، او حتی قادر به جمع کرددن ۲ بعلاوه ۲ نمی باشد. آیا بارها به ما بصورت مستقیم و غیر مستقیم، به صورت کلامی و غیر کلامی تلقین نکردهاند که کودن هستیم، بیتوجه هستیم، در درس ریاضی، فیزیک و یا … ضعیف هستیم؟ این تلقینات محیطی منفی ما باورهای محدود کنندهای برای ما ایجاد کرده است.
آیا ما همانند مهندس پرتجربهای نیستیم که در اثر تلقینات محیطی هیپنوتیزم شده ایم و حالا قادر نیستیم که بسیاری از کارها را انجام دهیم؟
تنها با هیپنوتیزم می توانیم از این باورهای منفی دست بکشیم.
عدم تمرکز فکر و تشویش و حواس پرتی، از مشکلاتی میباشند که مانع روند یادگیری میشـوند. با استفاده از هیپنوتیزم و استفاده مکرر از خود هیپنوتیزم میتوانید تمرکز خودبخود که بهترین نوع تمرکز میباشد و در یادگیری نقش بسزایی دارد را ایجاد کنید. به طوری که تنها به کاری که انجام میدهید تمرکز داشته باشید.
مهمترین دلایل لزوم استفاده از هیپنوتیزم برای کسانی که با مطالعه سروکار دارند عبارتند از:
۱- بیعلاقگی به درس، کلاس و تحصیل را با هیپنوتیزم میتوان به علاقه تبدیل کرد.
۲- نگرانی از جلسه امتحان و نگرانی در ارتباط با دیگران و صحبت کردن در کلاس و جمع، مشکل دیگر قابل حل از طریق هیپنوتیزم می باشد.
۳- تنبلی: هیپنوتیزم می تواند احساس انرژی در فرد ایجاد کند. این احساس انرژی نیروی لازم جهت انجام کارها را در فرد ایجاد می کند.
۴- خستگی، هیپنوتیزم به دلیل اینکه خواب بسیار عمیق و نسبتا آرامی ایجاد می کند، خستگی فرد در زمان کمتری برطرف می شود.
۵- بیخوابی : فرد با هیپنوتیزم می تواند خود را در یک حالت آرامش قرار دهد و با شرطی سازی و تلقینات در کمتر از یک دقیقه در فرد ایجاد یک خواب بسیار عمیقی نماید و در ضمن بدون استفاده از دارو و اثرات جانبی آن در هر جایی قادر باشد که بخوابد.
خود هیپنوتیزم هم یک علم است و هم یک هنر، بعنوان یک علم دارای اصول و قواعد دقیقی است که قابل فراگیری هستند و به عنوان هنر بایستی عملا با کار آموزی و تمرین فرا گرفته شود.
در واقع هر فردی دارای دو نوع آگاهی کاملاً متمایز و مشخص نسبت به یکدیگر است که یکی از آنها ضمیر آگاه می باشد که دانستههای افراد را در بر میگیرد و دیگری ضمیر ناخودآگاه، یعنی حقایقی که پس از مدتی از خاطرات اشخاص به طور ظاهری محو می گردند و به دست فراموشی سپرده میشوند و به آن انتقال می یابند.
ضمیر آگاه یا شناخته شده های فکری، مربوط به دانستنی های زمان حیات افراد می شود و آنچه را که عموم از علوم می شناسند و در هر زمانی بیاد دارند، در این ضمیر جای دارد و فضای داخلی آن را اشغال می کند و هر کس روزانه برای ادامه حیات مادی، معنوی، علمی، هنری و… از وجود این ضمیر استفاده می کند و با یادآوری فوری مطالب، تمام اعمال و حرکات و افعال زندگی خود را انجام میدهد، به طوری که هیچ احساس کمبودی از نظر خواست های عقلی به او دست نمیدهد و زندگانی عادی و روزمره خود را می گذراند.
ضمیر ناخودآگاه به صورت گنجینه و یا مغز کامپیوتری است که تمام آگاهی های زمان گذشته را به صورت طبقه بندی شده و اهمیت آن، در خود جمع آوری می کند و آنها را به حالت ثبت شده و زنده در خویش نگاه می دارد و محفوظات این ضمیر، به صورت مستقیم، بکارهای روزمره افراد ربطی ندارد مگر این که کسی به دلایلی بخواهد از وجود خاطرات گذشته و بایگانی شده خود به نحوی استفاده کند یا تحت تاثیر وجود آنها بصورت بروز عقده های مختلف قرار گیرد.
درد و ناراحتی های روحی و روانی و جسمی که افراد را در زمان حیات به نحوی آزار می دهند، معمولاً از دو منبع اصلی سرچشمه میگیرند که مرکز این ناراحتی ها مربوط به جسم مادی یا خارج از آن است. اگر برخی از ناراحتیهای جسمی، کاملاً شناخته شوند و دارای موضع درد و بیماری مشخصی نیز باشند، بیشتر آنها دارای ریشه و یا منبع مادی هستند که در اصل بخود جسم افراد مربوط میشوند و برای مداوای آنها می بایست به پزشکهای مختلف مراجعه کرد.
چنانچه این ناراحتیها، دارای ریشه مادی و جسمی نباشند ولی اثرات آن، جسم و روان را آزار دهند، از قدرتهای روحی بخصوصی به وجود میآیند که علت بروز آنها مربوط به ضمیر ناخودآگاه است و درمان آن نیز از همین طریق میسر می باشد، یعنی در چنین مراحلی، ضمیر ناخودآگاه هر فردی نقش پزشک معالج را برای درمان بیماری های وی که علت بروز آن خارج از وجود جسم مادی است را عهده دار می شود.
زمانی که فردی به دلیل ناراحتی های خارج از جسم مادی، به پزشک عمومی یا روان درمان مراجعه میکند. اگر این پزشک بتواند با استفاده از قدرتهای روحی، از بیمار اطلاعاتی کسب نماید و از ضمیر ناخودآگاه وی، علت بیماری و چگونگی به وجود آمدن آن را جویا شود، به مراتب سریعتر میتواند در مورد مداوا و درمان بیمار خود اقدام کند و او را از آن ناراحتی جسمی و روحی نجات دهد.
زمانی که پزشکی توانست بیمار خود را به خواب مصنوعی ببرد و با ضمیر ناخودآگاه وی تماس برقرار نماید، آنگاه به سادگی قادر است تمام سئوالات مربوط به آن بیماری یا ناراحتی و حتی در برخی از مواقع روش درمان آن را، از ضمیر ناخودآگاه خود بیمار جویا شود. آنگاه مسلماً به مراتب آسانتر میتواند آن مریض یا ناراحتی را مداوا کند.
توسط علم و شناختهای روحی میتوان به تمام بحران های عاطفی و اجتماعی و یا انگیزه های محیطی که در این ضمیر از گذشته بجا ماندهاند، دست یافت و آنها را مجدداً شناسایی کرد و پس از کسب معلومات و شناختهای کافی از حالات گذشته افراد، می توان آنها را مداوا نمود.
توسط روشهای روان درمانی یا روانکاوی، اکثر بیماریهای خارج از عضو مادی (روحی و روانی) قابل معالجه هستند و به وسیله این روشها است که میتوان تمام ناراحتیهای روحی و عادات زشت و ناپسند را که در برخی از افراد وجود دارند، از بین برد، زیرا در این شرایط، اطلاعات کافی ای که در ضمیر ناخودآگاه، در جهت مثبت با نیروی آگاه و علت بروز ناراحتی های موجود به دست آمده اند، با یکدیگر همگام میشوند و پس از اندک مدتی (از یک لحظه تا چند ماه به طول خواهد انجامید) اثرات و حالات ناراحت کنندهای که در اثر فشار حالتهای برونی بر درونی وارد شده بودند، بتدریج از بین میروند و رفته رفته کلیه عوامل و آثار آن ناراحتیها از ضمیر ناخودآگاه پاک میشوند و در نتیجه تمام آن خاطرات ناراحت کننده، به ضمیر آگاه انتقال یافته و در مقابل عمل مستقیم عقل قرار میگیرند و عقل هم برای بهبود آن، راه حل مناسبی را می اندیشد که در نتیجه بیماری و درد و رنج شخص به آهستگی از میان میرود و سلامت و نشاط جایگزین حالتهای قبلی وی می شود و بیمار بهبود می یابد.
ضمیر ناخودآگاه را نمی توانیم به سادگی در وجود خود بیابیم و آن را بشناسیم، زیرا که این ضمیر در زندگانی افراد، فاقد اثرات ظاهری است و معمولاً می بایست آن را توسط ادراک و شعور و فهم که در ذات نهان هر فرد سالمی قرار دارد، جستجو کرد و وجود آن را شناخت. زیرا افرادی که از روی شعور و شناخت های مختلف توانستهاند نیروهای درونی خود را تقویت کنند و در نتیجه بر قسمتی از ضمیر ناخودآگاه خویش مسلط شوند، معمولاً جزو کسانی هستند که در اثر مرور زمان، یا تمرینات القایی و به طور دائم و مستمر، لغات و جملات و آگاهی های مثبت و درست و سالمی را، روانه ضمیر آگاه خود کرده و پس از مدتی هم به طور اتوماتیک، تمام آنها را به ضمیر ناخودآگاه خویش انتقال داده اند که در نتیجه کلیه محفظه بایگانی های پرونده ضمیر ناخودآگاه را با اعمال خیر و ثواب و درست و منطقی خویش پر کرده و جای خالی برای شرارت و بدیها باقی نگذارده اند.
دستیابی به ضمیر ناخودآگاه کار ساده ای نیست، ولی اگر کسی خواسته باشد از قدرت و وجود آن آگاهی یابد، کار مشکلی نیز نخواهد بود. برای اطلاع از چگونگی موجود بودن این ضمیر در ذات وجودی، هر کس میتواند ضمیر ناخودآگاه را در خود بیابد و آن را بشناسد، زیرا این ضمیر، در گذران زندگی و هر چند مدت یک بار، وجود خود را به گونه ای خاص ثابت میکند. یکی از این حالت ها، زمانی است که افراد بدون هیچ دلیل منطقی یا محیطی، دچار نوعی گرفتگی روحی می گردند و احساس پریشانی بدون علت یا انگیزه ای، تحمل هیچ کار یا فردی را ندارند. در چنین مواقعی، ضمیر ناخودآگاه، وجود قسمتی از بایگانی و اندوخته های خود را بروز می دهد و فرد بدون شناخت و آگاهی از این حالت خویش، با نیروی درونی خود در ستیز می شود، زیرا یکی از ناراحتیهای بایگانی شده در این ضمیر بدون اطلاع و خواست فرد، به دلیل مشاهدات عینی اتفاق یا رویدادی مشابه حالتی از گذشته، در ضمیر آگاه وی ظهور کرده است و به صورت نوعی ناراحتی از نگرانی و عقدههای گذشته در این حالت شخص خودنمایی نموده و باعث بروز این حالت جدید در شخص گردیده است که او احساس ناراحتی و اندوه بی دلیل در وجود خود مینماید و گاهی نیز امکان دارد که شخص بر خلاف حالت فوق، بدون هیچ دلیلی در حالت شعف و خوشی قرار گیرد و با هر حرفی از ته دل بخندد و شاد باشد. به وجود آمدن این حالتها در افراد نیز یکی دیگر از شگفتی های ضمیر ناخودآگاه می باشد که مطالب و اتفاقات خوش گذشته در اثر بروز حالت های مشابهی به گونه ای بر ضمیر آگاه شخص اثر گذارده و او را دگرگون ساخته است و تا مرز آگاهی پیش آمده است.
کسانی که در زندگی روزمره خود همیشه خوبی ها و محسنات هر پدیده ای را در نظر می گیرند و معمولاً از بدی های آن می گذرند، وجود همین خوشبینیها باعث می شود که اثرات مثبت آن پس از زمانی در ضمیر ناخودآگاه افراد جای گیرند و در برخی از مواقع، حالت های شعف و خوشی بدون دلیل به آنها روی آورد، به طوری که خود شخص از دلیل پیدایش چنین حالتی بیخبر و ناآگاه است.
گروه زیادی از افراد در جوامع مختلف مشاهده مینمائیم که با وجود داشتن زندگی محقر و مختصر، همیشه شادی و خنده و شادابی، از سر و روی آنها میبارد و غم زندگی و ناراحتی های اجتماع را آنچنان به دل راه نمیدهند. با مشاهده چنین حالت ها در برخی از افراد , متوجه خوش بینیهای وی می شویم.
هر فردی که آگاهی کافی از قدرت ذاتی خویش داشته و به خود شناسی نیز رسیده باشد، به سادگی می تواند به وضعیت و حالت ضمیر ناخودآگاه خود پی ببرد و ذات وجودی خویش را بهتر بشناسد و در زندگی از آن بهره مند شود.
حقایق زیادی در زندگی هر فردی وجود دارند که در زمان معین و مشخص و بدون خواست کسی، آنها به طوری ناگهانی و غیر ارادی رخ میدهند. حال این اتفاق و حادثه چه خوب و زیبا یا مخرب و خانمان برانداز باشد، متاسفانه در این شرایط کسی را یارای مقاومت و جلوگیری از آن نیست و آنچه مسلم است، حیات هر فردی تا زمان معینی ادامه دارد و اتفاقی که از طرف نیروهای نهان و قدرتهای مافوق درک بشر در زندگانی رخ می دهند، نباید باعث آن گردد و حیات اشخاص می بایست به نحوه جدیدی مسیر ادامه تکامل زندگانی خود را بپیماید، زیرا توقف حیات ظاهری هر موجودی، در دستان پر قدرت خداوند می باشد و خواست او است که میبینیم برخی از تحولات در مسیر زندگانی افراد رخ می دهند و تمام اتفاقاتی را که بدون خواست فرد از سوی قدرتهای مافوق به وقوع می پیوندد ، باید از جان و دل پذیرفت و از وجود آن بسیار خرسند بود. مگر به دلیل عدم آگاهی در مقابل این رویدادها، اعمالی را انجام دهیم که به گونهای موجب آزار و ناراحتی خود و دیگران گردد.
وقتی از ضمیر ناخودآگاه و قدرتهای بازسازی آن بحث میکنیم، نیازی به کمک گیری از جسم مادی نداریم، زیرا این قدرتهای اداره کننده حیات جسم مادی، در اصل این دو عنصر هستند و کسی نباید قدرتهای روحی و جسم اثیری خود را دست کم بگیرد و به آنها توجهی ننماید و تنها به فکر جسم مادی خویش باشد چون در غیر این صورت، چنین تصور خواهد کرد که تمام نیرو و قدرت های وجودی افراد، در جسم مادی آنها متمرکز است و عامل دیگری در به وجود آوردن این نظم جسمی دخالت ندارد. قدرت اصلی بشر در شناخت روح ، تن پوش و جسم است و زمانی که قدرت این سه عنصر در یک سو به حرکت در آیند آنگاه افراد قادر خواهند بود هر مشکلی را از سر راه خود بردارند و حقایق و واقعیاتی را درک نمایند که تاثیرات بسیاری در زندگانی آنها از خود بجای خواهند گذاشت.
برنامه ریزی عصبی کلامی (NLP)
بدن ما از دو سلسله اعصاب فرمان می گیرد: سلسله اعصاب ارادی و سلسله اعصاب غیر ارادی.
مرکز کنترل اعصاب ارادی در قسمتهای بالای مغز قرار دارد که به آن ضمیر خودآگاه می گویند. این مرکز فعالیتهایی مانند حرف زدن، دویدن و… را کنترل میکند و فعالیتهای این مرکز با فکر، انتخاب و تصمیم همراه است.
مرکز کنترل اعصاب غیر ارادی در قسمتهای پایینتر مغز قرار دارد و بر فعالیتهایی نظیر گردش خون، هضم غذا و … نظارت میکند. فعالیتهای این قسمت مغز که به آن ضمیر ناخودآگاه نیز می گویند، خارج از کنترل انسان انجام میشود. ضمیر ناخودآگاه قدرت انتخاب و تصمیم ندارد و فقط مدیر اجرایی توانمندی است.
هرگاه عملی به صورت عادت و تکرار درآید، کنترل عصبی آن از قسمتهای بالایی مغز به پایین آن منتقل می شود. به عنوان مثال یک ماشین نویس در روزهای اول کار، برای تایپ صحیح کلمات نیاز به تمرکز کامل دارد ولی پس از تمرین فراوان، این توانایی را پیدا می کند که در حال تایپ کردن، با شما صحبت هم کند. این موضوع در مورد رانندگی نیز صادق است.
نکته جالب اینجا است که هرگاه پیامی به صورت عادت و تکرار درآید، کنترل عصبی آن نیز از قسمتهای بالایی مغز به پایین آن منتقل می شود. این پیام میتواند به صورت تصویر یا کلامی مثبت یا منفی باشد.
تک تک واژه هایی که به زبان میآوریم یا افکاری که در ذهن می پروریم، سبب ایجاد یک ارتعاش عصبی خاص در مغز میشود که این ارتعاش در اثر تکرار به لایه های عمیقتر مغز نفوذ میکند، در ناخودآگاه مینشیند، آن را برنامهریزی میکند و به صورت یک فایل به اجرا در میآید.
فرض کنید یک تخته چوب به پهنای ۲۰ سانتی متر را در ارتفاع نیم متری قرار دهند و از شما بخواهند که از آن عبور کنید. ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه شما به طور مشترک میگویند که شما میتوانید طول این تخته را به راحتی طی کنید.
حالا اگر همین تخته را در ارتفاع چهار متری قرار دهند و بخواهند که از روی آن بگذرید، ممکن است به خودتان بگویید من از روی همین تخته گذشتهام و بار دیگر هم می توانم از روی آن عبور کنم، ولی ضمیر ناخودآگاهتان میگوید که این کار خطرناک است و ممکن است باعث افتادن و صدمه دیدنتان شود، لذا هنگامی که اولین گام را روی تخته میگذارید، گامهایتان می لرزد، سرتان گیج میرود و از ادامه حرکت عاجز می شوید.
هرگاه بین ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه تضادی ایجاد شود، ضمیر ناخودآگاه پیروز خواهد بود. تفاوت شما و یک بندباز که به راحتی روی یک طناب راه میرود این است که تصویر ذهنی او از راه رفتن روی طناب در ارتفاع مثبت است و تصویر ذهنی شما منفی است.
آنتونی رابینز در کتاب “بسوی کامیابی” مینویسد:
کارل والندا سالها با موفقیتی کم نظیر، پروازهای مختلف هوایی را انجام داده بود و یک بار هم به عدم موفقیت فکر نکرده بود. فکر سقوط حتی در مخیله او نمیگنجید.
چند سال پیش، مکرراً به همسرش یادآور شد که خود را در حال سقوط هواپیما دیده است. پس از آن مرتباً منظره سقوط در نظرش مجسم میشد. سه ماه پس از اولین باری که این موضوع را به همسرش گفت، هواپیمایش سقوط کرد و جان خود را از دست داد.
بعضیها ممکن است این را یک اخطار غیبی بدانند. یک نقطه نظر هم این است که بگوییم وی به طور مداوم یک تصویر یا پیام منفی را به سیستم عصبی خود منتقل می کرد و در نتیجه روحیه ای پیدا کرد که موجب سقوط وی گردید. او با این پیام، راهی تازه به مغز خود نشان داد و سرانجام، مغز وی آن راه را رفت.
آنتونی رابینز در کتاب “بسوی کامیابی” مینویسد:
“مل فیشر” هفده سال تمام مشغول تجسس قعر دریا به منظور رسیدن به گنج بود. سرانجام شمش هایی از طلا و نقره به ارزش چهارصد میلیون دلار یافت. از یکی از همکاران او پرسیدند که چگونه این گروه پس از این همه مدت دلسرد نشد و به کار ادامه داد. او جواب داد که مل میتوانست در هر کسی انگیزه و شوق به وجود آورد. او هر روز به خود و دیگران میگفت: امروز، روز نتیجه است و در پایان روز می گفت: فردا روز نتیجه است. اما فقط گفتن کافی نبود، بلکه کلمات را به گونهای مناسب به کار می برد و لحن صدایش، با تصویری که در ذهن داشت و با احساساتش هماهنگ می نمود. هر روز به خود روحیه می داد که بتواند به عملیات ادامه دهد و سرانجام به پیروزی رسید.
به گفته امرسون «هر عملی، زاییده فکری است». اگر ارتباطی را که با خود برقرار می کنیم تحت کنترل قرار دهیم و در خصوص خواسته های خود پیامهای مثبت به سیستم عصبی خود بفرستیم، می توانیم همیشه نتایج مثبت و درخشان به دست آوریم، هرچند رسیدن به موفقیت، دشوار یا غیر ممکن به نظر برسد.
«برنامه ریزی عصبی، کلامی» ترجمه Neuron Linguistic Programming یا به اختصار (NLP) است. این علم به چگونگی تأثیر کلام و افکار بر سیستم عصبی ما می پردازد.
کسانی که می توانند به نتایج درخشان دست یابند، این کار را از طریق برقراری ارتباط خاصی با سیستم عصبی خود به انجام می رسانند. NLP چهار چوبی علمی برای هدایت ذهن در اختیار ما می گذارد و به ما می آموزد که روحیات و رفتارهای خود و یا روحیات و رفتارهای دیگران را به مسیر صحیح هدایت کنیم. به طور خلاصه این علم به ما می آموزد که چگونه مغز و ذهن خود را اداره کنیم تا به بهترین وجه به نتایج دلخواه خود برسیم.
یکی از اصول NLP می گوید که همه ما دارای سلسله اعصاب مشابهی هستیم، بنابراین در جهان هر کس قادر باشد هر کاری را انجام دهد، شما نیز می توانید، مشروط به این که مغز و اعصاب خود را دقیقاً مانند او اداره نمایید. این عملیات در اصطلاح “مدلسازی” نامیده می شود.
اگر کسی هست که صبحها به راحتی و به سرعت بیدار میشود، پس شما هم می توانید. اگر کسی را می شناسید که میتواند رابطه کامل با فرزند خود برقرار کند، پس شما هم میتوانید.
بدیهی است بعضی کارها مشکلتر و پیچیده تر است و لذا ممکن است مدلسازی آن کارها به زمان بیشتری نیاز داشته باشد.
در بحث رسیدن به موفقیت بحث برنامه ریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه یک بحث بسیار اساسی است زیرا که این ضمیر ناخودآگاه است که نظام باورهای ما را می سازد. ضمیر ناخودآگاه مانند کامپیوتر شگفت انگیزی است که در درون انسان قرار دارد و تمام سرنوشت انسان در دست این کامپیوتر است و این کامپیوتر است که نظام باورها و شخصیت او را می سازد و تمام اعضاء و جوارح غیر ارادی را کنترل می کند و لذا اگر ما بتوانیم این کامپیوتر را بشناسیم و آن را برنامه ریزی کنیم , می توانیم از خود انسان زیبای دیگری بسازیم.
ضمیر ناخودآگاه یک کامپیوتر است که ورودیهای خود را از شش کانال دریافت می کند. تمام اطلاعاتی که در هر لحظه انسان از طریق حواس پنجگانه خود دریافت می کند، یک نسخه از آن نیز به ضمیر ناخودآگاه می رود. هم چنین در هر لحظه هر رشته فکری انسان و هر اندیشه او یک نسخه اش به ضمیر ناخودآگاه او منعکس می شود و این اطلاعات توسط ضمیر ناخودآگاه پردازش می شود و حاصل آن یک خروجی خواهد بود که باعث ساختن نظام باورها و شخصیت انسان می شود و یا اینکه این خروجی بر روحیه و فیزیولوژی بدن تاثیر میگذارد و یا اینکه در دنیای بیرون از انسان اثری را برای او پدید می آورد .
آنچه را که به عنوان دستاوردهای زندگی یک انسان بدست می آید در واقع توسط ضمیر ناخودآگاه حاصل شده است و انسان می تواند با کنترل کردن ورودی های ضمیر ناخودآگاه دستاوردهای زندگی خود را کنترل کند. در اینجا اصولی را به صورت فهرست وار بیان می شود که باعث برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه می گردد.
۱– خود هوشیاری
خود بیداری و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود (self consciousness) بهترین راه برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه، توجه لحظه به لحظه انسان نسبت به خود است و اینکه مرتباً به خود بگوید که من با اجرای اصول تکنولوژی فکر ((انسان زیبای دیگری شده ام ))
۲– استفاده از قدرت تمرکز (power of focus)
انسانی که مرتباً روی بدبختی ها و زشتی های زندگی متمرکز می شود زندگیش به قهقرا می رود و کسی که مرتبـاً به زیبایی های زندگی و نقاط امید بخش تمرکز می کند، زندگی اشان قرین سعادت و موفقیت می شود و این خاصیت تمرکز است.
۳– استفاده از قدرت سوال (power of question)
کیفیت زندگی شما را نوع سوالاتی تعیین می کند که شما از خود می پرسید.
۴– استفاده از جملات تاکیدی و تصدیقی مثبت
من انسان قدرتمند دیگری شده ام.
۵ – تصویر سازی ذهنی
ثروتمندترین و موفقترین انسانها کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانستهاند در ذهن خود خیال پروری مثبت کنند. بر شما باد که زیباییهای زندگی را ابتدا در ذهن خود خلق کنید و بدانید آنچه را که شما در ذهن خود تجسم (تخیل) می کنید، می توانید در دنیای واقعیت ها خلق کنید و این قدرت انسان است.
قدرت ضمیر نا خودآگاه
قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک کنید؛ اگر واقعاً قصد دارید که در زندگی خود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار می کند و از خود واکنش نشان می دهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشد که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و آرزوها دیر نیست.
“هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر نیست.” جرج الیوت
مغز انسان به دو قسمت تقسیم می گردد: خودآگاه و ناخودآگاه. شاید تا کنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از ۱۰% ذهن خودآگاه خود استفاده مینمایند. باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومندتر عمل میکند و در حدود ۹۰% دیگر از واکنشهای ذهنی ما را نیز همین قسمت تحت کنترل خود دارد. آیا می دانید ممکن است در زندگی شما چه اتفاقاتی روی دهد. اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید؟ بله میتوانید از قدرت جادویی آن برای پیشبرد و ارتقای زندگی خود بهره بگیرید.
عملکرد ضمیر ناخودآگاه
ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد.
در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد. کلیه خاطرات گذشته را به یاد شما می آورد و به شما آموزش می دهد که چگونه می توانید با در نظر گرفتن کلیه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید.
یک نمونه مناسب که می توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد در ذهن شما حک می شود که کتری داغ بوده و می تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد. اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه می دادیم.
ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می توانید راه بروید، تنفس کرده و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و … کلیه این وقایع در ذهن فرد ثبت می شود.
لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت ۲۴ ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت.
یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارهـا را بـه صـورت اتـوماتیک وار انجـام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید.
نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد.
کلیه افکار، رفتار و تجربیاتی که از طریق ذهن خوآگاه درک می گردند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیتها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود. برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد.
یکی از بهترین تکنیکهایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را می خواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان.
فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین میتواند ضمیر ناخودآگاه را در رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کامل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده میشود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: “من شکست میخورم”، “توانایی انجام این کار را ندارم”، و یا “قابلیت انجام چنین کاری را ندارم”؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا میپذیرد.
باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی و سلامت و عشق فکر کند.
با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید به زندگی خود وارد کنید. می توانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها راحس کرده و لذت ببرید.
ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا می گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم تا بیشترین حد از آن استفاده نماییم.
اگر شما تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منسه ظهور برسانید.
به امید رسیدن شما به بهترین ها.