موانع موفقیت ۲
هرفردی موفقیت های خویش را براساس یک مقیاس نسبی مورد سنجش قرار میدهد. موفقیتهای کوچک برخی اشخاص درنظر برخی دیگر ممکن است بزرگ جلوه نماید؛ این کاملا بستگی به نوع تربیت، تحصیلات و شرایط موجود در زندگی شما دارد. تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی میکنید، فردی موفق محسوب می شوید. این اصل مطلب است.
با این حال افرادی نیز وجود دارند که نمیتوانند به سطح رضایت بخشی از موفقیت دست یابند. ضعفهای شخصیتی و یا خصوصیات از پیش تعیین شده زندگی آنها، موانع اصلی راه چنین انسانهایی بشمار میرود. اگر در زندگی خود شرایط دشواری را تجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیتها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.
پشت گوش اندازی
ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد. افرادی که علامت مزمن این “بیماری” در آنها دیده می شود، مایلند با این جملات توجیه کننده که ” تمام کردنش کاری نخواهد داشت” و یا “نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است”، کارها و وظایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.
اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا” پشت گوش اندازی مشکل اصلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما است، اما هنگامی که وقت موعود نزدیک میشود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.
فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست میباشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجام امـور را در اختیار دارد، از اتمام آنها طفره میرود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز ممکن است به چنین خصیصهای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.
ترس از موفقیت
مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چـنین افرادی دقیقاً میدانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارند، اما بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نظر ایشان راه پیش رو، مخوف و رعـب آور میباشد. نگرانی از آینده و همه مسائلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می گردد؛ مخاطرات ذاتی روند تجارت، رام نشدنی بنظر خواهد رسید.
فرصت های ترقی در محل کار ممکن است پیش بیایند، اما فردی که از موفقیت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفیع نخواهد بود. او بهانه میآورد که مسؤلیتهای شغل جدید زیاد و خارج از تواناییهایش است. اینگونه اشخاص میلی به بالارفتن از پله های ترقی ندارند.
وقتی آینده نامعلوم باشد، این وحشت شدت بیشتری پیدا می کند. باید پذیرفت افرادی که دارای چنین ترسی می باشند روزهایی پیش رو دارند که در آنها آینده ترسناک جلوه می نماید، بنابراین می توان متوجه شد اشخاصی که فاقد مکانیزمی مناسب برای برخورد و رویارویی با چنین موقعیتی می باشند، چگونه احساسی خواهند داشت.
تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش اندازی است. با کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی فردی که از پذیرش مسؤلیتهایی که موفقیتش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، می تواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
وسواس
افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابلیت تمرکز بر اندیشههای بزرگ میباشد. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چرا که خود را کاملاً محدود و متعهد به انجام کارهای جزئی و کوچک می نمایند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزئی زیان آور است چرا که زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مُسِر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید.
اگر یک کارفرما کاری را به یکی از کارمندان سخت کوش خود محول کرده و آن کارمند دید وسیع نداشته باشد، بطور یقین کارمند مربوطه در مورد هر موضوع بی اهمیت آن پروژه دچار تنش و فشار روانی شده و در به نتیجه رساندن کار دچار کندی خواهد گردید. این حالت در اصطلاح علمی احساس وسواس فکری، نامیده و باعث کاهش قابل ملاحظه خلاقیت و کارایی می شود.
اینگونه افراد،سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید بکار نمی بندند. تنظیم دقیق مهارتهای مدیریت زمانی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد نمود.
نا امنی
افراد ضعیف و سست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی، در کارشان پیشرفتی حاصل نمی گردد. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسانها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمینان و اعتماد باعث عقب ماندن آنها می گردد. برای مثال عدم برخورداری از تجربه در بخشی بخصوص، می تواند موجب پدید آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود.
مثال بیان شده در قسمت قبل در این مورد نیز قابل بیان است با این فرق که کارمند از همان ابتدا اصلاً از انجام کار محوله امتناع ورزیده و با بهانه آوردنهای گوناگون به کار فرمای خود اینگونه القا می کند که نمی تواند از عهده چنین مسؤلیتهایی برآید.
در اینجا نیز مسئله هزینه فرصت از دست رفته مطرح است. برخی افراد مایل نیستند برای پیشرفت و ترقی دادن موقیعت شغلیشان در زمان محدود خود به داد و ستد بپردازند، اما اینگونه گزینه ها و پیشنهادات کاری بخشی از زندگی محسوب می گردند. بنابراین ببینید که چه چیزی برای شما بیشتر اهمیت دارد و با اطمینان خاطر تصمیمی مناسب بگیرید.
اطرافیان
ممکن است شما همه شرایط لازم برای منعکس نمودن فردی موفق از خود را دارا باشید، اما آیا دوستانتان شما را در این راه همراهی می کنند؟ ممکن است آنها دیدگاه متفاوت و متضادی از موفقیت نسبت بشما داشته باشند. (و یا اصلاً دیدگاهی نداشته باشند) دوستان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن به موفقیت را برایتان سخت و دشوار می کنند.
برخی از اطرافیان حتی ممکن است متوجه پتانسیل و استعدادهای نهانی شما نشده و باعث زمین خوردگی و تردید در قابلیتها و تواناییها گردند. حتی برای نامزد و یا همسرتان ممکن است این تصور بوجود آید که توانمندیهای شما هنوز برای خودتان ثابت نشده و این می تواند به بدبینی آنها نسبت به آینده تان منجر گردد. این موضوع ممکن است باعث ناامیدی و تضعیف روحیه شود، اما بیاد داشته باشید که نباید دیگران را مقصر بدانید؛ شما فقط یک قربانی بیگناه نیستید. با وجود ابراز بی اعتنایی آنها هنگام بیان ایده های کاری جدیدتان، بخاطر داشـته باشید که این شما هستید که چنین همراهانی را در آن لحظه و لحظات آتی برای خود برگزیده اید.
اگر این گونه روابط دوستی برایتان اهمیت دارد، کاری که باید انجام دهید همسو نمودن دوستانتان با سیستم و خط مشی خود است. چنانچه توانستید متقاعدشان کنید که انسانی شایسته و قابل اعتماد و اطمینان می باشید، آنها را دوستان واقعی خود دانسته و در غیر اینصورت برای همیشه از زندگی خود بیرونشان کنید.
فقدان منابع
هیچ چیزی ناهنجار تر از این مـوضوع نیست که انسان با وجود داشتن همه قابلیتهای لازم جهت رسیدن به موفقیت، فقط بخاطر عوامل خارج از کنترل خود، از پیشرفت باز ماند. فقدان منابع مالی و یا کمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده و یا مسؤلیتهای دیگر می تواند یک قاتل واقعی باشد. رشد کردن زیر خط فقر و یا تامین نمودن نزدیکانی که به شما نیازمند هستند، آینده را بسیار متفاوت از آن چیزی که در تصورتان بوده ترسیم خواهد نمود.
بسیاری از مواقع بدنیا آمدن یک بچه و یا بیماری ناگهانی افراد خانواده باعث لغو شدن برنامه ها و بازماندن انسان از عملی کردن اهدافش خواهد شد. این هم یکی دیگر از حقایق تلخ زندگی است که همیشه امور بر وقف مراد آدمی نمیباشد.
البته باید دانست که موفقیت نه فقط بر اساس مقیاسهای متفاوت، بلکه در مکانها و شرایط گوناگون نیز مورد سنجش قرار می گیرد. موفقیت مالی ممکن است هدف اصلی شما باشد، اما پدری خوب و کارمندی سخت کوش بودن برای تامین کردن یک خانواده نوپا نیز به همان اندازه پر معنی و ارزنده است. باید پذیرفت که زندگی و هدفهای مورد نظر انسان ممکن است دستخوش تغییرات قرار بگیرند که در این شرایط، توانایی شما در تطبـیق خود با این تغییرات یک مقیاس بزرگ موفقیت بشمار میرود.
نیاز به دیدگاهی درون نگر
یک معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرایدار میتوانند بطرق مختلفی مـوفق باشند. با اینکه موفقیت در کار ممکن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مورد انتظار به آن دست نیافتید، بیمناک نگردید. یک قدم به عقب بازگشته و علت را بررسی نمائید.
خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت کنید که قدمهای صحیحی جهت بهینه نمودن فرصتها برای بدست آوردن موقعیتی موفقتر و راضی کننده تر بردارید.