شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

نوشته های بلاگ

حکایت سی و هفتم (سفر حج)

حکایت سی و هفتم (سفر حج)

آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى­رفت . نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت…

چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.

زنى را دید که در خرابه مى­گردد و چیزى مى­جوید. در گوشه، مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت…!

عبدالجبار با خود گفت: بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد.

چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم !

مادر گفت: عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده­ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم .

عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید.

گفتند: سیده ­اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى­گذارد که از کسى چیزى طلب کند.

عبدالجبار با خود گفت: اگر حج مى خواهى، اینجاست. بى درنگ آن هزار دینار را به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد.

هنگام که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.

چون چشمش بر عبدالجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت: اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده ­اى، تو را مى­جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان.

عبدالجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.

در این هنگام آوازى شنید که: اى عبدالجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته ­اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى، هر سال حجى در پرونده عملت مى­نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى­گردد.

تا زمانیکه امروز مبدل به فردا شود، انسانها از سعادتی که در این دم نهفته است غافل خواهند بود. (ضرب‌المثل چینی)

مولف: شهرام حمامی ترقی
آلبوم تمبرهای یادگاری من جلد شش حکایتهای مدیریتی
فهرست
برچسب ها:
درج دیدگاه