حکایت پنجاه و دوم (یک خاطره ساده)
سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو Volvoاستخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است.
اینجا هر پروژهاى حداقل ٢ سال طول میکشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست.
جهانى شدن (Globalization) باعث شده است که همه ما در جست و جوى نتایج فورى و آنى باشیم و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی ها در تناقض است.
آنها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار میکنند، بحث میکنند، بحث میکنند، بحث میکنند و خیلى به آرامى کارى را پیش میبرند.
ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى میانجامد. به عبارت دیگر:
۱- سوئد در حدود ۴۵۰۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد.
۲- سوئد حدود ۹ میلیون جمعیت دارد.
۳- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود ۷۸۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
۴- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکتهاى تولیدى سوئد هستند.
اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل بر میداشت و به محل کار میبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى.
ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد.
در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار میآمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم:
آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک میکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اینکه ما زود میرسیم و وقت براى پیادهرفتن داریم.
این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر میرسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند.
تو این طور فکر نمیکنی؟ “میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید!”
این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (SlowFood).
این جنبش میگوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند.
غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (FastFood) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد، قرار میگیرد.
غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک “اروپاى آهسته” نامیده شده است.
این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سؤال میبرد.
نهضتى که کمیت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣۵ ساعت در هفته کار میکنند اما از آمریکائیها و انگلیسی ها مولدترند.
آلمانی ها ساعت کار هفتگى را به۸/۲۸ ساعت تقلیل دادهاند و مشاهده کردهاند که بهرهورى و قدرت تولیدشان ٢٠% افزایش یافته است.
این گرایش به آهستگى و کند کردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی ها را هم جلب کرده است.
البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کم تر کار کردن یا بهرهورى کم تر نیست.
بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهرهورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کم تر است. به معنى برقرارى مجدد ارزشهاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.
به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسیترین ارزشهاى انسانى، یعنى ساده زندگى کردن است.
هدف جنبش آهستگى، محیط هاى کارى کم تنشتر، شادتر و مولدترى است که در آن، انسانها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت میبرند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره اینکه چگونه شرکتها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بیشتاب و با بهرهورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.
بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان میگذرانیم، تنها هنگامى به آن میرسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.
بسیارى از ما آن قدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش میکنیم.
همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچ کس بیشتر یا کم تر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم، چکار میکنیم.
ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم.
به گفته جان لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق میافتد، در حالى که تو سرگرم برنامهریزی هاى دیگرى هستى.
به شما به خاطر اینکه تا پایان این مطلب را خواندید تبریک میگوییم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها میکنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند.