شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

نوشته های بلاگ

حکایت شصت و دوم (وابستگی و وارستگی)

حکایت شصت و دوم (وابستگی و وارستگی)

روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طنابهایش به گل میخهای طلایی گره خورده­اند، نشسته است.

گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریفهای زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ­ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملاً سرخورده شدم.

درویش خنده­ای کرد و گفت: من آماده ­ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم.

با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند.

بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ­ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفاً کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.

صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته ­اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می­کند؟

در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید می­شود؛ وارستگیست که خودنمایی می کند.

مولف: شهرام حمامی ترقی
آلبوم تمبرهای یادگاری من جلد شش حکایتهای مدیریتی
فهرست
برچسب ها:
درج دیدگاه