شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شهرام ترقی

محقق در زمینه کسب و کار

مولف و نویسنده

مدرس علوم تجارت

تحلیلگر زبان بدن و چهره خوانی

ارائه دهنده پروژه کسب و کار

نوشته های بلاگ

حکایت چهلم و یکم (ترس و توهم)

حکایت چهلم و یکم (ترس و توهم)

مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد.

در چند ایستگاه اول، همه چـیز مثـل معـمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند.

در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه­ ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.

او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل،  پولی نمی­ده!» و رفت و نشست.

مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت، اما راضی هم نبود.

روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد.

این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد.

بعد از  مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تـحمل کـند و بـاید بـا او برخورد می کرد.

اما چطوری از پس آن هیکل بر می­آمد؟

بنابراین در چند  کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و …. ثبت نام کرد.

در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم  پیدا کرده بود.

بنابراین، روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: تام هیکل پولی نمی ده. مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد:

«برای چی؟» مرد هیکلی با چهره­ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیکل کارت استفاده رایگان داره».

پیش از اتخاذ هر اقدام و تلاشی برای حل مسائل، ابتدا مطمئن شوید که آیا اصلاً مسئله ای وجود دارد یا  خیر.

مولف: شهرام حمامی ترقی
آلبوم تمبرهای یادگاری من جلد شش حکایتهای مدیریتی
فهرست
برچسب ها:
درج دیدگاه